سلام کاربران عزیز برای وبلاگ به دو نوسنده نیاز هست اگر کسی می تواند نویسنده وبلاگ ما بشه زود بگه.

اگر بدانی ؛ چه قــــدر دلتنگم !

اگر بدانی ؛ چه قــــدر دوستت دارم !

اگر بدانی ؛ دلم برای دیدنت ,

برای شنیدن ِ صدایت پر می زند !

اگر بدانی ؛ جز تو , کسی را نمی خواهم !

اگر ..

اگر بدانی ؛ می آیی ؟

من دیگه از خودم خسته ام که دائما دنبالتم..

آدمی دیگه مثل من نبود وقتی که تو رو پیدا کردم

این یه خداحافظیه عجیب و غریبه

چون تو همیشه درون منی

حتی اگه یه جای دور برم بازم با منی

هیچ حرفی واسه گفتن نیست

من میرم...!

خداحافظ

خداحافظ..

من مثل یه کابوس متولد شدم

وجودم داره ازم دور میشه

خداحافظ

با یه کم آب وغذا همه جا خونه ی منه

دارم جهان رو روی شونه هام حمل میکنم

هر زبونی زبون منه

اما چیزی واسه گفتن وجود نداره

تمام وجودم من دارم دور میشم

خداحافظ...

من حالا درک کردم که چقدر سخته وقتی میگن جدا بشیم...!

درحالی که هنوزم دوستت دارم..

واست مثل یه غریبه میشم..

خودتم خوب میدونی که هردوی ما خوب نیستیم..

وقتی که داره جدایی بینمون میفته

ما فقط به یه ذره تنهایی نیاز داشتیم

که بتونیم بازم با هم باشیم

دستامون دیگه همدیگرو لمس نمیکنن

چشمامون دیگه همدیگرو نمیبینند

ما دوباره خورد میشیم و درحالی همه ی قول و قرارامون فراموش شده

ما توانایی اینو نداریم درحالی که عاشق همیم

همدیگرو ترک کنیم

نمیتونیم در مقابل بوسه ی عشق مقاومت کنیم

ما نمیتونیم در برابر این همه عشق و علاقه به این اندازه مقاومت کنیم..

اینجا یه بار دیگه روبه روت ایستادم..

که واسه آخرین بار ازت بپرسم

قصه ی ما تموم شد؟..

این چه نوع پایانیه؟

عشق ما یه حقیقت نبود؟که درمقابل موانع بایستیمو مبارزه کنیم؟؟

نمیتونم از این همه عشق دست بکشم

نمیتونم بعد از جدایی آسون به زندگیم ادامه بدم

نمیتونم از اون چشمها دست بکشم

میدونم هردومون به یه اندازه داغونیم..!

نه قصه ی ما به این آسونی هرگز تموم نمیشه...!

تو دوباره من را با تنهایی خودم آشنا کردی !

 همیشه چنین بوده و خواهد بود

 تو تا قیامت لبان خود را در سکوت و آرامش دفن کرده ای 

 آن ها از تو آموخته اند که همیشه در برابر من سکون کنند و مرا در این

 احساس مشترک تنها گذارند ..

من میجـــــــــــــــــــنگم..

 من در برابر عشق تو میجنگم..

من میتوانم آرامش را به تو بیاموزم اگر تو بمانی.. ..

و میتوانم آرامش را بسوزانم اگر تو بخواهی..

.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !

سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !...

آری ! ما دو تن مغرور هر دو از هم دور..